چوک همسایه

82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 15
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 612
بازدید سال : 1530
بازدید کلی : 196472

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 612
بازدید کل : 196472
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : بپ گپو
تاریخ : سه شنبه 1 ارديبهشت 1394
نظرات


بچه همسایه مون موجودی است بی نظیر. فوق العاده تخس. فضول. به معنی واقعی کلمه ک ی و ر.  هنوز برام آرزو مونده ببینمش یه جا مث آدمی زاد نشسته باشه. مث بچه حیوونا همش اینور اونور و خرابکاری و داد و هوار. بچه حیوون باز گهگاه خسته میشه یه چند دقیقه ای میشینه استراحت می کنه. اما این انسان نمای عجیب الخلقه آروم گرفتن و استراحت توی خلقتش لحاظ نشده براش. فقط شبا خوابه که اونم هر لحظه ممکنه با کوچکترین صدا بیدار بشه و پدر سوخته کاریهاش رو شروع کنه. یک قوم باهاش درگیرن. حتی گربه ها هم از دستش زندگی ندارن. پدرشون رو در آورده. سه چهار تا از گربه های محل رو لنگ کرده، دم سه چهار تای دیگه رو از بیخ کنده. بچه گربه های سیاه رو که همون روز اول می کشه. نسلشان را با خطر انقراض مواجه کرده. از دیوار صاف مث کلپوک میره بالا. از تیر برق به راحتی میره بالا. مث خرگوش صحرایی هر جا ببینه موزاییک نیست زمینو سوراخ می کنه. حفار حرفه ایه د ی و ث. میره دو سه متر پایین. ولش کنن تا به نفت نرسیده ول نمی کنه... از موش هم موذی تره. هر سوراخی، شکافی ببینه میره تو. مث خر وحشی لگد می پرونه. راه رفتن ساده و آرومش که به ندرت مشاهده میشه، مث پنگوئنه. دویدناش که اغلب تو همون حالته، مث یوز پلنگ. ریخت تهوع آور و نحوه پرش و جکیدن هاش مث تمبولک های آمازون. اگه خدای نکرده بخاد گریه کنه. حنجره اش حنجره آدمیزاد نیست که، حنجره ی گاوه، بهش پیوند زدن. صدایی تولید می کنه گاه تا مافوق آستانه شنوایی انسان. خودم دیدم یه بار خولگش را ترکانده بود و داشت نعره گریه سر می داد. بسیار گوش خراش بود. یهو دیدم سر و صدای نحسش خاموش شد. دهنشو بستند یا خوابش برد یا به خواسته اش رسید؟ دیدمش هنوز تو کوچه بود، هنوز گریه می کرد و پاهاشو به زمین می کشید و دهانش باز!  آ آ ، بی صدا گریه می کنه؟ پ چرا صداش قطع شد؟ تارهای صوتی اش کنده شد؟ حنجره اش پوکید؟ هیچ کدوم نبود. صوت زیباش از شدت آستانه شنوایی انسان زده بود بالا. تو مباحث صوت تو کتابای فیزیک نوشته. مراجعه کنید اونجا. دندونای کوسه دیدین چه تیزه؟ از روی مدل دندونای همی ای الگوبرداری شده. قلمرو داره واسه خودش. بری سمت اتاقش مث سگ وحشی پارس می کنه. میگم که این مخلوق آدمی زاد نیست که.

چنان فوش هایی بلده که خداییش من بعد از این همه عمر پر برکت، هنوز نشنیده ام. معلوم نیست چه معنایی داره. قاطی با حرفاش یه کلماتی هست که اصن تو زبان محلی و رسمی مملکت و کشورهای همسایه پیدا نمیشه. ریشه ی کلماتش بر می گرده به موزامبیک و گینه بیسائو. خودش هم اصالتا نژادش احتمالا بر می گرده به همون حوالی. وای که گوش خفاشی اش چقدر تیزه. اتفاقا مث گوش خون آشام ها گوشه داره. مث بادبزن از دو طرف کله اش آویزونه.

 چند روز پیش خودشو رسونده بود توی اتاق من. در رو همیشه از داخل قفل می کنم تا از شرش در امان باشم. از راه پنجره اومده بود تو. پنجره اتاق حفاظ داره و فاصله بین میله های حفاظ اونقدر کمه که مچ دست من هم ازش رد نمیشه. سر صبح بود چشمامو باز کردم دیدم این جن معلق تو اتاقه. تا مرز سکته پیش رفتم. آخرین لحظه برگشتم. خدا یه خیر کرد. ولی هر چه بسم الله و آیه الکرسی خوندم محو نمی شد. فرار که نمی کرد هیچ، نزدیکتر هم می اومد کم کم. وقتی رفت سراغ لپ تاپ و روشنش کرد تازه مطمئن شدم جن نیست و خود واقعی منحوس و پدرسگشه. بلند شدم دنبالش کردم. پرید سمت پنجره و در یک چشم به هم زدن از لای میله های حفاظ جکید بیرون. خیلی جانور خطرناکیه این تمبولک. چطور تونست از اون راه باریک در بره؟ الله اعلم. از پشت پنجره نگاش می کردم. فرار هم نکرد بره از خونه بیرون. تا جکید پایین صاف رفت سراغ موتور باجاج الیکو. هر چه بیشتر هیکل آلتی اونو و فاصله بین میله های حفاظ پنجره را نگاه می کردم بیشتر شهمات می کردم. خواستم بگم یه بار دیگه از همون راه بیاد تو اتاق ببینم چطور سر و تنه لاشی اش رد شد. اما الیکو از دستشویی اومده بود بیرون تا اون آفت قرن و سرطان رو دید که داره با موتورش ور میره با دم پایی افتاد دنبالش. مگه تونست اونو بگیره؟ نخیر. چنان دریبلش کرد که الیکو همینجوریش بوش هست، کلا هنگ ایکرده. یک لحظه انگار ناپدید شد. بعد که دوباره مرئی شد نزدیک در خونه بود و دیگه فرار کرد رفت گم و گور شد خونه شون. من میگم این جانور جنه، همه میگن نه، شبیه جنه فقط. میگم بابا این کارهاش، قیافه اش، صداش ... همه چیزش جنیه باز میگن جن نیست. خو باشه، قبول؛ جن کامل نیست یه رگه اش جنه. مگه فرقی هم می کنه؟

خب همین حیوون شگفت انگیز ناشناخته، به نظرتون باباش چطوری باهاش برخورد می کنه؟ حبسش می کنه تو اتاق؟ هر روز با زنجیر و کابل می افته به جونش؟ با لحن آروم و پدرانه و با نصیحت های مفید راهنماییش می کنه؟ کدوم یکی؟
ما یه روز داشتیم از تو کوچه مون رد می شدیم، باباش رو دیدیم که دم در خونه اش سوار موتور منتظر بود. هی داد می زد: شیرین! شیرین! اولش گفتیم: این داره زنشو با این لحن صدا می زنه؟ ولی مردم صداشو می شنون که. فکر نمی کنه کارش زشت باشه؟ ولی نه خیلی بعیده. احتمالا بچه دار شدن. الان دختر داره، اسم دخترش شیرینه. اما نه. سری بعد که صداش کرد اینجوری گفت: چوک شیرین! دو دقیقه بعد دیدیم که همون جانور وحشی بیابان کالاهاری از راه رسید و با یه جهش ساده سوار موتور باباش شد. به همون حیوون چموش خطرناک می گفت چوک شیرین!
@ إن الذين كفروا و صدوا عن سبيل الله قد ضلوا ضلالا بعيدا @

منم اون چوک شیرین منم اون چوک با ناز/ واسه عاشق دلتنگ دلم خونه دلباز
من خواب شیرینتم کنار بالینتم/ میخام قصه خواهش بگم شعر نوازش بگم
حالا زلفامو در هم بریز خوابمو بر هم بریز/ نگو دیر شد و شور و تاب رفت عاشق خسته خواب رفت.

که چوک شیرین ها؟ کجاش شیرینه؟ خرک ایکردی. یک گرم از گوشت سهار تن لشش رو با ده کیلو عسل طبیعی موزن نمیشه خورد. ازهال اگری، می میری.
که چوک شیرین ها؟ همین برخورد باباشه اینجوری شده. چوک ترشش هیچ ارتباطی به شیرینی میرینی نداره. البته با دومی ارتباطی تنگاتنگ داره.
خب از بالا اشاره می کنن ولش کن بابا. چه کار بچه مردم داری. بچه است، بزرگ بشه درست میشه، ایدز که نیست.
 راست میگه. مگه گرفتاری های خودم کمه که فکر و وقت ارزشمند خودمو صرف یه اوران گوتان کنم. بوفالو. بخدا بخای بزنیش گارد گاوهای وحشی می گیره به خودش. جیک ازن! پا خو اکشه به زمین و کله خو اگره جلو و حد دو به طرف تو. کله اش کله ی آدمیزاد نیست که. حسبی الله تیشه اس. نوک قایقه. به هر جات بخوره پاره می کنه خونی مالی میشی بخدا. بعدشم با دست چپلکی نثارش کنی دست خودت معیوب میشه. سراپای اندام مسحور کننده اش استخوانه. دو تکه خار سر هم شده با پوست به هم متصل شده، شده این شینگ. بخای شوت بزنی تو همون جاش هم نمیشه. آدم خیال می کنه اونجاش دیگه یه دو میلیمتر گوشت داره. نخیرم. یه بار شوتی روانه اش کردم که پای خودمو کبود کرد. صاف خورد توی نوک خار همون جاش. تا دو ماه پام درد می کرد. وقتی خودش با دستش می زنه... اوف اوف. همش استخوانه که. کافیه دستشو مشت کنه. از دستش استخوان زده بیرون انگاری رینگ بوکس. بخوری دادت رفته هوا.
باز از بالا خبر دادن بسه. تا دیداری دیگر و سورپیازی دیگر گود نایت.


تعداد بازدید از این مطلب: 670
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست

سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود